پدربزرگ در کار فرش بود، ولی کسی در خانواده ما پیگیر فرش نشده بود. بهار ۹۶ بود که به هوای شرکت در یک رویداد کارآفرینی روستایی، سری به روستاهای پاییندست زایندهرود زدم.
بیاغراق اگر بگویم، فقط در یک روستا اقلا ۱۰۰ قطعه فرش، نزدیک یک سال بدون مشتری مانده بود و کنج خانهها و کارگاهها خاک میخورد. ماهها تلاش روستاییان برای بافت نقشههایی که طرحشان باب طبع مشتریان نبود، بی مزد مانده بود.